مهندس سعدی

کارآفرینی بر محور اکوسیستم و اقتصاد دانش بنیان

مهندس سعدی

کارآفرینی بر محور اکوسیستم و اقتصاد دانش بنیان

مهندس سعدی

رشد و توسعه متوازن اقتصادی و اجتماعی کشور با کارآفرینی بر مبنای عامل اصلی سرمایه انسانی در اکوسیستم و ایجاد ارزش اقتصادی و اجتماعی برتر در فضای انگیزشی رقابتی کارآفرینانه و حمایت از تولید ملی دست یافتنی است. بی شک ثروت کل جامعه حاصل مجموع ثروت اقتصادی و ثروت اجتماعی است.


طبقه بندی موضوعی
اوقات شرعی

۲۸ مطلب در شهریور ۱۳۹۲ ثبت شده است

۰۴شهریور

موضوع جذب و پرورش نیروی انسانی در سازمان‌های تازه تاسیس و شرکت‌های نوپا، ساز و کار و رویکردی متفاوت نسبت به تشکیل تیم‌های کاری در سازمان‌های بزرگ می‌طلبد. بنابراین منابع انسانی کارآمد در این قبیل سازمان‌ها باید واجد شرایطی خاص و ویژه باشند، چرا که کار کردن در یک استارتاپ مقوله‌ای کاملا متفاوت از کار در شرکتی پا گرفته است.


گاه حتی ممکن است آن چه در سازمان‌های بزرگ و قدیمی دارای ارزش و اهمیت است، در سازمان‌ها نوپا موجب خسارت و تضعیف فرهنگ سازمانی باشد. به همین دلیل کارکنان یک کسب وکار نوپا باید دارای ویژگی‌های متفاوتی باشند که در ادامه به گوشه‌ای از آنها اشاره می‌شود:


1- مادی نگر نیستند
کسب وکارهای بزرگ عموماٌ نیازمند صرف سرمایه‌های کلان و قابل توجهی هستند. اما اغلب کسب و کارها به ویژه بنگاه‌های کوچک و متوسط برای آغاز کار، سرمایه کمتری را می‌طلبند. جالب آنکه عمده‌ی شرکت‌های برتر معرفی شده در فهرست موسسه Inc.5000 ، در میان شرکت‌های خود-راه‌انداز قرار دارند و با سرمایه‌ای ناچیز شروع به کار کرده‌اند. در واقع رابطه چندانی میان حجم سرمایه‌گذاری صورت گرفته با میزان موفقیت بلند مدت کسب و کارهای کوچک و نوپا متصور نیست.کارمندان مناسب برای استارتاپ‌ها، توجه چندانی به دکوراسیون دفتر و یا وجود تجهیزات اداری کامل و موارد سطحی از این دست ندارند، بلکه دغدغه آنها کار با حداقل امکانات درمیان موجی از مشکلات است. بنابراین پول و مادیات از اولویت‌های آنها به شمار نمی‌رود.


2- اجرایی هستند نه ذهنی، ضمن آنکه مجهز به فناوری فکر هستند.
یک برنامه‌ریزی با جزئیات کامل، توصیه مناسبی برای بنگاه‌های کوچک و متوسط نیست. شرایط و فضای کسب و کار به شدت متلاطم است ، و نمی‌توان با استناد به برنامه‌های بلند مدت به اداره‌ی یک بنگاه اقتصادی امیداور بود . در واقع، هیچ کارآفرین موفقی را سراغ نداریم که نتیجه‌ی امروزش کاملا منطبق با طرح کسب وکار دیروز او بوده باشد.
یک کارمند شایسته در بخش کسب و کارهای نوپا، زمان اندکی را صرف برنامه‌ریزی کرده و بیشتر به عمل می‌پردازد و تفکر اجرایی دارد. افراد دارای تفکر اجرایی ، عمل‌گرا ، پیرو کار تیمی ، تمام کننده کار و هماهنگ هستند. البته برنامه‌ریزی از ملزومات مدیریت منسجم است و موجب وسعت یافتن دید و پیوند خوردن گذشته و حال و آینده می‌گردد و به منزله‌ی پلی در زمان است ، اما اجرا، کلید موفقیت به شمار می‌رود. انسان‌های اجرایی به مراتب به پیشرفت‌های بیشتری به نسبت متفکران و نوابغ ذهنی دست می‌بایند . کارکنان کارآمد مجهز به تکنولوژی فکر هستند و قادرند ضمن برنامه‌ریزی ذهن ناخودآگاه خود، به باورهایی درست دست یافته و با در پیش گرفتن تفکر اجرایی به خلق دستاوردهایی موفقیت آمیز در زندگی شخصی وحرفه‌ای خود اقدام کنند.


3-به دیدگاه مشتری اهمیت می‌دهند
در شرایط رقابتی کنونی، شرکت‌هایی موفق خواهند بود که بتوانند ارزش‌های بیشتری را به مشتریان ارائه کنند تا آنها را به خرید بیشتر و ایجاد روابط بلند مدت با شرکت ترغیب سازند.
کارمندان شایسته به طور ذاتی درک می‌کنند که تنها باید روی مواردی هزینه صرف شود که تفاوتی واقعی برای مشتری بوجود آید و برای او تولید ازرش شود. آنها موفقیت را در گرو سودآوری بیشتر و تولید ارزش بالاتر برای مشتری و سازمان می‌دانند.


4- نگاه فرصت یاب دارند
هیچ انسانی وجود ندارد که دو بار پا به دنیای خاکی بگذارد، تا اینگونه بتواند تجربه‌ای دیگر کسب کند، بلکه عمر فرصتی کوتاه و محدود است که باید آن را غنیمت شمرد و از لحظه لحظه آن غافل نبود. فرصت‌ها هم چون ابرهای بهاری به سرعت در حال گذرند، از این رو نگاه فرصت‌یاب، بزرگ‌ترین هنر انسان در زندگی است. کارکنان شایسته واقف به اهمیت شکار فرصت‌ها هستند. آنها از هر موقعیتی برای جذب مشتری بهره می‌برند و سر بزنگاه، بازاریابی می‌کنند. آنها سعی دارند تا پایگاهی گسترده از مشتریان ایجاد کنند و بعد با بهره‌گیری از آموخته‌ها و تجارب خود از رقابت، اهدافی بزرگتر را نشانه روند. لذا اهداف کوچک آنها در خدمت اهداف بزرگ‌ترشان است.


5- کار را برای موفقیت و نه رفع تکلیف انجام می‌دهند
به عنوان یک کارآفرین ، فارغ از آنکه چقدر سخت کوشیم، باید به این امر واقف باشیم که هیچ کس ناچار به خرید از ما نیست. از این رو عدالت در چگونگی رفتار ما با مشتریان و دیگر ذی‌نفعان و تامین‌کنندگان تبلور می‌یابد.‌ لذا عدالت به معنای استحقاق ما برای شکست یا توفیق نمی‌باشد.
این موضوع در مورد نظام مدیریت منابع انسانی نیز نمود دارد، به این معنا که عدالت این است که پرداخت براساس عملکرد بهره‌ور باشد. کارکنان شایسته و جاه‌طلب، کار می‌کنند تا به تحقق اهداف خانواده سازمانی خود کمک و برای خود درآمد بیشتر کسب کنند، آنها کار برای حفظ شغل خود و رفع تکلیف کاری را انجام نمی‌دهند. عشق‌ورزی به کار از خصیصه‌های کارکنان شایسته در کسب و کارهای نوپا است. آنها ارزش کار خود را وابسته به عشق و علاقه خویش به انجام آن کار و نیز میزان مسئولیت‌پذیری خود می‌دانند.


6- آراستگی کاری را در امور حرفه‌ای خویش لحاظ می‌کنند
کارمندان خوب به همکاران خود کمک می‌کنند، امانت‌دار هستند، تابع نظم و آراستگی هستند، وقت را به بطالت نمی‌گذرانند، اعتماد ساز هستند، منصف و مبادی آداب هستند، در کار گروهی فعالند، وقت‌شناس هستند، عاشق کار خود هستند و انگیزه بالایی برای کار دارند، به چشم‌انداز سازمان احترام می‌گذارند، به وظایف محوله اکتفا نمی‌کنند و فراتر از آنها عمل می‌کنند، به کار خود احاطه دارند، به ارباب رجوع ارج می‌نهند و مشتری را ولی‌نعمت خود می‌دانند ، از شایعات دوری می‌جویند ، پرتلاش و خیراندیش هستند ، انتقادات سازنده را می‌پذیرند و همواره امیدوار و مثبت اندیش‌اند. شخصیتی استوار و محبوب دارند، از شهامت و صداقت کافی برخور دارند، می‌توانند تیم را رهبری کنند و کفایت و شایستگی لازم را دارند و یا تلاش می‌کنند بدست آورند.


7- نتیجه گرا هستند
نتیجه‌گرایی از ضروریات پایداری و پویایی سازمان‌ها در عصر رقابت است و سازمان‌ها را به سوی بهره وری و ارزش افزوده بیشتر هدایت می‌کند. نتیجه‌گرایی از نیمه تمام ماندن و یا تاخیر در انجام کارها جلوگیری می‌کند وتصویری مطلوب از ما در ذهن مخاطب می‌سازد.
کارکنان شایسته به ویژه در سازمانهای نوپا تلاش میکنند، تا حداکثر تمرکز خود را جلب فعالیت‌هایی کنند که بیشترین ثروت را برای سازمان تولید میکند. آنها همچنین تلاش میکنند تا به هر طریق ممکن از هزینه‌های زائد بکاهند. آنها در مذاکرات و چانه زنی های خود با تامین کنندگان سازمان، به نوعی عمل می‌کنند که گویی قصد خرید کالایی برای خود را دارند. لذا دغدغه سازمان و چشم‌انداز آن در ذهن این عده بسیار پر رنگ و قابل توجه است.


منبع: اقتباس از 7  qualities every start-up employee needs ( آقای درگی)

۰۴شهریور

 

نیروهای پنجگانه پورتر، ابزاری ساده اما کارآمد، برای درک مناسب از قدرت نهفته در وضعیت کسب‌وکار است. این ابزار به شما کمک می‌کند تا از موقعیت رقابتی فعلی خود و موقعیت رقابتی که باید به سمت آن حرکت کنید، آگاه شوید.


معمولا این ابزار برای تشخیص پتانسیل سودآوری محصولات، خدمات یا کسب‌وکارهای جدید مورد استفاده قرار می‌گیرد، علاوه بر آن به شما کمک می‌کند تا درک بهتری از تعادل قدرت در شرایط آتی کسب‌وکار خود به دست آورید. با استفاده از این ابزار قادر خواهید بود ماهیت رقابتی سازمان خود را مشخص کنید، در مورد ورود یا خروج از یک کسب‌وکار تصمیم گیری و میزان سودآوری احتمالی بنگاه خود را تعیین کنید.


معرفی ابزار
در این ابزار، فرض می‌شود که پنج نیروی رقابتی، به شناسایی قدرت رقابتی یک موقعیت کسب‌وکار کمک می‌کنند؛ برای استفاده از این ابزار باید درک عمیقی از هریک از عوامل ارائه شده به دست آورید.    

  •                                                                
    1) قدرت جایگزینی محصولات- این قدرت به عنوان یک تهدید تلقی می‌شود و به میزان سهولت مشتری برای جایگزینی دیگر محصولات با محصولات رقبای شما گفته می‌شود. این تهدید در این مواقع شکلی جدی به خود می‌گیرد:
  •  

  • زمانی که برای محصولات جایگزین‌های زیادی در بازار وجود دارد.
    مشتری به آسانی می‌تواند محصول یا خدمتی که شما ارائه می‌کنید را با قیمت یکسان یا کمتر پیدا کند.
    کیفیت محصول رقبای شما بهتر باشد.  
    در شرایط ذکر شده بالا، شرکت رقیب به آسانی می‌تواند محصولات جدید را جایگزین محصولات شما کند به همین خاطر این موضوع می‌تواند تهدیدی مهم برای شرکت شما باشد. زمانی که محصولات جایگزینی بالفعل یا بالقوه در دسترس موجود باشد، فعالیت اقتصادی در این بخش بازار غیرجذاب خواهد بود. سود و قیمت نیز تاثیری مستقیم برای جایگزینی محصول دارد و به همین دلیل، نظارت دقیق بر روند قیمت‌ها یک ضرورت است. در صنایع جایگزین، اگر رقابت افزایش پیدا کند یا تکنولوژی ارتقا پیدا کند، قیمت و سود بنگاه شما کاهش پیدا خواهد کرد.  

  • 2) قدرت تازه‌واردها- ورود یک رقیب تازه‌وارد در بازار نیز برای شما یک تهدید محسوب می‌شود. جدی بودن این تهدید بستگی به موانع ورود و خروج برای رقیب تازه وارد دارد. این تهدید در شرایط زیر جدی تلقی می‌شود.
  •  

  • میزان سرمایه مورد نیاز برای ورود به کسب‌وکار شما، کم باشد.
    دستیابی به فرآیندهای کلیدی شما خیلی سخت نباشد یا به خوبی محافظت نشده باشد.
    محصول شما متمایز نباشد.
    تنوع در میزان جذابیت بخش بندی بازار بستگی به موانع ورودی و خروجی دارد. بدیهی است آن بخش از بازار جذابیت بیشتری دارد که موانع ورود به آن سخت و موانع خروجی آن (وجود مشتری) کم باشد. بدترین حالت زمانی اتفاق می‌افتد که موانع ورود یک
    تازه کار به بازار شما کم باشد و موانع خروجی سخت باشد، در این صورت رقابت برای شما بسیار سخت‌تر
    خواهد شد.

  • 3) قدرت رقابت رقبای موجود- این نیرو شدت رقابت بین رقبای موجود را نشان می‌دهد که بستگی به تعداد رقبا و توانایی آنها دارد. قدرت رقابت میان رقبای موجود در شرایط زیر بالاتر خواهد بود:
  •  

  • تعدادی رقبای کوچک یا مساوی وجود دارند که به دنبال یک رهبر شناخته بازار در حرکت هستند.
    صنعت شما در حال رشد و توسعه باشد.
    موانع خروج از بازار زیاد باشد و رقبا در بازار باقی بمانند.
    این شرایط موجب جنگ تبلیغاتی، جنگ قیمت و تغییرات می‌شود که خود باعث بالا رفتن هزینه‌ها شده و رقابت را دشوارتر می‌کند.

  • 4) قدرت چانه‌زنی تامین‌کنندگان- این نیرو مشخص می‌کند که تامین کننده شما تا چه اندازه در موضع قدرت قرار دارد و اینکه به چه میزان تامین کننده شما، کنترل افزایش قیمت را در دست دارد. تامین‌کنندگان شما در موارد زیر قدرت چانه‌زنی بالاتری خواهند داشت:
  •  

  • وقتی تامین کننده به خوبی متمرکز عمل کند و به طور مناسبی سازماندهی شده باشد.
    جایگزین مناسب و در دسترسی برای تامین کننده وجود نداشته باشد.
    محصول تامین کننده شما، انحصاری باشد.
    هزینه استفاده و انتقال به تامین‌کنندهای دیگر بالا باشد.
    اساسا زمانی که یک تامین‌کننده بر دیگر تامین‌کنندگان و قیمت محصول کنترل دارد، این بخش از بازار کمتر برای او جذاب خواهد بود. بهترین رویکرد در تعامل با تامین‌کنندگان رویکرد برنده-برنده و استفاده از دو یا چند تامین‌کننده است. 
  • 5) قدرت چانه زنی خریداران- این نیرو به معنی توانایی خریدار برای کنترل قیمت فروش شما است. قدرت چانه‌زنی خریداران در این مواقع بیشتر خواهد شد: 
  •  

  • تعداد کمی خریدار برای محصولات انبوه تولید شده شما وجود داشته باشد.
    محصولات شما متمایز یا کلیدی نباشد.
    هزینه‌های تغییر تامین کننده برای خریدار پایین باشد.


آنچه معرفی شد می‌تواند ورودی خوبی برای تجزیه و تحلیل(SWOT) و ابزاری قوی در تجزیه کسب‌وکار باشد. فراموش نکنید که شناخت‌وآگاهی از شرایط است که به تصمیم‌گیری درست منتهی خواهد شد. 

 
 
مترجم:  سید محمد اعظمی نژاد      منبع: Mindtools
 
Gadgets powered by Google

 

۰۴شهریور

آیا بهترین کسب‌وکارهای دنیا همیشه از یک ایده کاملا جدید ظهور می‌کنند؟

درست است که توئیتر روش جدیدی برای ارتباط برقرار کردن میان افراد ارائه کرد یا شرکت 5Hour Energy روش جدیدی برای مصرف کافئین و مواد غذایی انرژی‌زا معرفی کرد، اما همه کسب‌وکارهای دنیا لزوما به یک ایده کاملا «جدید» نیاز ندارند. یک تیم کارآفرینی می‌تواند با ایجاد محصول یا راهکاری بهتر از تیم مدیریت فعلی، ارزش‌‌آفرینی کند. 
ویژگی جالب این مدل کسب‌وکار که «تله موش بهتر» نامیده می‌شود، این است که از قبل، تقاضای تثبیت شده‌ای برای این محصول جدید وجود دارد. چون بازار که از قبل وجود داشته و مشتریان نیز محصول موجود را خریداری می‌کنند. داوطلب تولید محصول جدید فقط نیاز دارد مشتریان را مجاب کند به محصول جدید با قیمت یا پیشنهاد ارزشی بهتر روی آورند. 
 
البته این مدل یک چالش بزرگ دارد. اگر شما بتوانید تله موش بهتری ایجاد کنید، چرا شخص دیگری نتواند؟ چطور می‌توانید نوآوری محصول را تقویت کرده و از آن سود ببرید؟
در ایمیلی که اخیرا از شخصی به نام هریستو گیدارسکی دریافت کردیم، متوجه شدیم او و تیمش یک خرده‌فروشی آنلاین به نام TMG راه‌اندازی کرده‌اند که اونیفرم‌های کارگری و صنعتی را در انگلستان به فروش می‌رساند. در پاسخ به تقاضای کمکی که از ما کرده بود،‌ این سوال را از او پرسیدیم:
 
در ایجاد این مدل کسب‌وکار در مقابل مدل‌های دیگر، چه مزایایی دارید؟
 
او پاسخ داد «مزیت رقابتی ما قیمت پایین محصولات به دلیل تولید آنها در آسیا است. کیفیت محصولات ما با برندهای بزرگ برابری می‌کند و سفارش‌گیری ما به صورت آنلاین است.» او معتقد است هیچ بنگاه دیگری در بریتانیا در حال حاضر این کار را انجام نمی‌دهد. 
 
شرکت TMG با ارائه محصولاتی مشابه شرکت‌های بزرگ، اما با قیمتی پایین‌تر و از طریق کانال‌های فروش مناسب‌تر، سعی می‌کند تله موشی بهتر، موفق‌تر و سودآورتر از رقبای فعلی در بازار ایجاد کند. این رویکرد در صورتی که گیدارسکی و تیمش بتوانند همزمان با رشد شرکت مجموعه مزایای رقابتی پایداری ایجاد کنند، به موفقیت خواهد رسید. 
 
اگر TMG بتواند به وعده خود عمل کند،‌ مطمئنا رقبا با ارائه محصولات آنلاین با قیمت پایین‌تر واکنش نشان خواهند داد. در این صورت، چالش TMG این است که روش‌های جدیدی برای حفظ مزیت رقابتی خود بیابد. 
 
کلید موفقیت پایدار برای TMG و شرکت‌های دیگری که این رویکرد را اتخاذ می‌کنند این است که همگام با رشدشان دائما ارزش برند، خدمات مشتری، اطمینان یا دیگر مزیت‌های منحصر به فرد ایجاد کنند. این مزیت‌ها به راحتی از سوی رقبا تکرارپذیر نیست. وقتی یک داوطلب جدید موقعیتی در فضای بازار برای خود به دست می‌آورد، قبل از اینکه رقبا بتوانند از مدل او تقلید کنند، او توانسته اعتماد مشتریان را به خود جلب کند. اگر کسب‌وکاری که تله موش بهتر را ایجاد کرده، نتواند در قدم‌های بعدی از رقبا پیش بیفتد، نمی‌تواند مشتریان ثابت و کسب‌وکار پایداری داشته باشد.
 
 
   

مرجع: روزنامه دنیای اقتصاد 

 

۰۴شهریور

 

برای یک مدیرعامل رسیدن به اهداف فروش و نگهداشتن هزینه‌ها مطابق بودجه‌بندی کافی است تا سهامدارانش را خرسند سازد، ولی از دید کارکنان چیزی بیش از این، مورد نیاز است.


از دید مدیران کارآزموده مدیرعامل خوب بودن بسیار دشوار است؛ زیرا یک شغلی بسیار سخت و پیچیده محسوب می‌شود که دارای ویژگی‌ها و ابعاد مختلفی است. از طرفی اگر احترام و ارتباط مناسبی بین کارکنان و مدیرشان وجود نداشته  باشد، قطعا کسب و کار صدمه خواهد دید. حال باید دید چه عواملی باعث محبوب شدن مدیرعامل در میان کارکنان می‌شود ؟ در اینجا به 5 نکته اشاره می‌شود:


1- رهبری موثر
اگرچه شخصیت مهم است ولی در میان مدیران عامل بزرگ دنیا مشاهده می‌شود که رهبران موثر، موفقیت بزرگ‌تری در توسعه کسب و کارشان داشته اند.
پایداری کسب منفعت در یک کسب و کار در گرو رهبری موثر مدیر ارشد آن است و مردم آن را ستایش می‌کنند و اکثرا خواهان همکاری با یک مدیرعاملی هستند که رهبری یک شرکت موفق را به عهده دارد.
پژوهش به عمل آمده تحت عنوان «50 مدیرعامل برتر» که از کارکنان خواسته شده بود به روش رهبری مدیرعاملشان در شرکت نمره دهند، بیانگر وجود رابطه بین «رهبری موثر از دید کارکنان» و موفقیت کسب و کار بود. به عنوان مثال مارک زوکربرگ، مدیرعامل فیس بوک با 99 درصد آرا در صدر این جدول است.


2- روحیه کارآفرینی
حتی یک مدیرعامل که سالیان طولانی مدیریت  امور را در یک کار سخت و فشرده به عهده دارد اگر دارای روحیه کارآفرینی باشد،می تواند تبدیل به یک مدیرعامل بزرگ و موفق شود. این مدیران روحیه خلق و ساختن محصولات جدید را با خود به ارمغان می‌آورند. مدیرعامل شدن بدون اعتقاد به ماموریت کار آفرینی بی معنی است و این همان چیزی است که باعث ارتقای فرد از سطوح پایینی سازمان به بالاترین سطح می‌شود. به عنوان مثال Anne Malcahy  مدیرعامل شرکت زیراکس ،از فروشندگی در این شرکت شروع کرده بود.


3- سرمایه‌گذاری روی فرهنگ سازمان
فرهنگ هر سازمانی متفاوت و منحصر به فرد است ولی آنچه رتبه یک مدیرعامل را بالا می‌برد، اعتقاد و پشتیبانی فرهنگ سازمان مربوطه است. بر اساس نتایج تحقیقات، کارکنان به سمت شرکتی جذب می‌شوند که مدیرعامل آن درک درستی از اهمیت فرهنگ سازمانی دارد و روی آن سرمایه‌گذاری می‌کند.
کارکنان در جست‌وجوی محل کاری هستند که دانش و مهارت آنها را افزایش دهد و رشد کنند نه جایی که مدام آنها را کنترل کنند.


4- دارای اعتماد به نفس بالا و در عین حال متواضع
برخی از بهترین مدیران عامل دنیا آنهایی هستند که اعتماد به نفس زیادی دارند و در عین حال در دسترس و متواضع هستند. این دسته از مدیران شنونده هایی خوب، باهوش، سرسخت و مطمئن هستند.  آنها دارای روحیه خدمت رسانی هستند و با سوءاستفاده از قدرت خودشان سلطه‌جویی نمی‌کنند.
کارکنان مدیرعاملی را بیشتر دوست دارند که از لحاظ اخلاق کاری درست رفتار کند، با خرد باشد، روحیه شوخ‌طبعی داشته باشد و یک برنامه استراتژیک بلند مدت داشته باشد تا کارکنان بدانند چه مسیری را طی می‌کنند.


5- حضور فعال در درون و بیرون از سازمان
یکی از عواملی که باعث انتخاب شرکت توسط نیروهای جویای کار می‌شود، شهرت و اعتبار شرکت است و یکی از دلایل ماندن کارکنان در یک شرکت شناخته شدن مدیرعامل آن است.
کارکنان دوست دارند در محافل و رسانه‌ها اخباری از شرکت و مدیرعامل خود بشنوند و ببینند. این امر باعث به وجود آمدن یک حس شعف و غرور در میان کارکنان می‌شود.
مدیرعامل باید به حضور داشتن در شرکت خود نیز اهمیت دهد. این امر به منزله آن نیست که مدیرعامل باید وقت زیادی صرف کند و تک تک کارکنان را بشناسد، بلکه تنها سر زدن مدیرعامل به بخش‌ها و روبه‌رو شدن با کارکنان می‌تواند ضمن صرف وقت اندک، باعث افزایش روحیه ایشان شود. همچنین وجود اجتماعات در هر فصل یا ترتیب شام و ناهار به مناسبت‌های مختلف، موثر است.

 

مترجم: کوشا ستوده    *  منبع: Glassdoor