مهندس سعدی

کارآفرینی بر محور اکوسیستم و اقتصاد دانش بنیان

مهندس سعدی

کارآفرینی بر محور اکوسیستم و اقتصاد دانش بنیان

مهندس سعدی

رشد و توسعه متوازن اقتصادی و اجتماعی کشور با کارآفرینی بر مبنای عامل اصلی سرمایه انسانی در اکوسیستم و ایجاد ارزش اقتصادی و اجتماعی برتر در فضای انگیزشی رقابتی کارآفرینانه و حمایت از تولید ملی دست یافتنی است. بی شک ثروت کل جامعه حاصل مجموع ثروت اقتصادی و ثروت اجتماعی است.


طبقه بندی موضوعی
اوقات شرعی

۱۰ توصیه برای مدیران بزرگ

دوشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۲، ۰۳:۲۱ ب.ظ

اگر فکر می‌کنید مدیر بزرگی هستید، آیا می‌دانید چه کارهایی را در قبال کارمندانتان باید انجام دهید و از چه کارهایی باید اجتناب کنید؟ 
در ادامه این مقاله، هفت اقدام صحیح اما نسبتا غیرمعمولی که مدیران بزرگ انجام می‌دهند و نیز سه اقدام غلط ولی نسبتا شایعی را بررسی می‌کنیم که بسیاری از مدیران بزرگ، مرتکب می‌شوند: 


هفت اقدام صحیح، ولی غیرمعمول 


۱)  خود را آسیب‌پذیر نشان می‌دهند  
برای کارمندان، شما یک انسان معمولی نیستید، بلکه رییس هستید. وقتی که مدرسه می‌رفتید و معلمتان را در فروشگاه در حال خرید کردن می‌دیدید، برایتان امری عجیب و غیرعادی بود، چون تصور می‌کردید او جزو مردم عادی نیست، بلکه معلم است. 
به همین دلیل است که نشان دادن آسیب‌پذیری یک مدیر، روشی انسانی برای از بین بردن حصار مصنوعی بین مدیران و کارمندان است. یک روش ساده برای از بین بردن این حصار این است که مدیری از کارمندانش درخواست کمک کند.

نشان دادن آسیب‌پذیری یک مدیر، روشی انسانی برای از بین بردن حصار مصنوعی بین مدیران و کارمندان است. یک روش ساده برای از بین بردن این حصار این است که مدیری از کارمندانش درخواست کمک کند.

البته در رفتارتان دقت کنید. نباید باد به سینه بیندازید، موضع قدرت بگیرید و با عمیق‌ترین تن صدا به کارمندتان بگویید «گوش کن، من به کمک تو احتیاج دارم.» در این صورت او فکر می‌کند واقعا به کمک او نیاز ندارید، بلکه از او می‌خواهید کاری برای شما انجام دهد. برای اینکه این کار را درست انجام دهید، تصور کنید به مکان ناآشنایی سفر کرده‌اید و با کسی روبه‌رو شده‌اید که تنها چند کلمه از زبان او را می‌دانید و هر دو احساس گمراهی و کمی ترس دارید. 
در این شرایط، چگونه درخواست کمک می‌کنید؟ باید متواضع باشید و واقعی رفتار کنید. سرتان را به آرامی پایین آورده و می‌گویید «می‌توانی به من کمک کنی؟» در این صورت، کارمندتان می‌فهمد که واقعا به کمک او احتیاج دارید. حالا حصار دور خود را از بین برده‌ و خود را آسیب‌پذیر نشان داده‌اید و ترسی ندارید این آسیب‌پذیری را نشان دهید. با نشان دادن این آسیب‌پذیری، طرف مقابل را بالا می‌برید و به طور ضمنی مهارت‌های او را تایید می‌کنید و حس اعتماد را به وجود می‌آورید. باید به یاد داشته باشید که این نوع درخواست کمک نشانه ضعف نیست، بلکه نشانه قدرت است. 


۲)  دیگران را تایید می‌کنند

از نظر کارمندان، هیچ‌گاه ایده‌های رییس، بهترین ایده‌ها نیستند، بلکه برعکس، آن‌ها ایده‌های خودشان را بهترین می‌دانند. بنابراین آنچه را که می‌خواهید انجام شود، واضح بیان نکنید. همیشه برای ابتکارات فضا بگذارید و در حالی که نظرات خودتان را ابراز می‌کنید، به آن‌ها نیز اجازه دهید نظراتشان را بگویند. 
نمی‌توانید باور کنید نظرات آنها‌ گاه خیلی بهتر از تصورات شما است. به علاوه، نوعی حس رضایت و سربلندی در آن‌ها به وجود می‌آید که هیچ وقت با پیروی مطلق از دستورات شما نمی‌توانستند این حس را به دست آورند. 


۳)  توجه غیرقابل انتظار دارند  
همه انسان‌ها دوست دارند مورد توجه باشند. متاسفانه مدیران به دلیل محدودیت، نمی‌توانند به همه کارمندانشان وقت اختصاص دهند. بنابراین، از زمانتان بهترین استفاده را بکنید. توجه‌تان را فقط صرف کارمندان ارشد نکنید. 
به جزییات کوچک توجه کنید. مثلا جمله خاصی را که یک کارمند برای آرام کردن یک مشتری عصبانی به کار برده و سعی کرده مشکل را حل کند، تحسین کنید. نکات کوچک، مثبت و مفید را که غیرقابل انتظار بوده‌اند، مد نظر قرار دهید تا نشان دهید به همه چیز توجه دارید. وقتی کارمندان بدانند شما همه جزییات را به شکلی خوب می‌بینید، نه تنها بهتر کار می‌کنند، بلکه مهم‌تر از آن، احساس بهتری نسبت به خودشان دارند.

 
۴)  به کارمندان استراحت می‌دهند  
کارمندی کار اشتباهی انجام داده است. نه تنها از دست او عصبانی هستید، بلکه لحظه‌ای فرا رسیده که باید به او تعلیم بدهید و می‌خواهید با او در مورد این اشتباه طولانی مدت صحبت کنید. 
اما بهتر است این کار را نکنید. برای کارمندان خوب، بهترین درس این است که به او یک روز مرخصی بدهید و بعد کمک کنید مشکل را حل کند. 


۵)  کارمندان را از خودشان می‌دانند  
 «رییسم تقریبا بر سر یکی از کارپردازان شرکت داد می‌زد. وسط بحث آن‌ها، وقتی کار‌پرداز نگاهش به سمت دیگری بود، رییس برگشت و به من چشمک زد. با این کار او داشت پیغام می‌داد که نمایش احساسی او هدف خاصی داشته و او برنامه‌ای را در ذهن دارد که مرا از آن با خبر کرد. در واقع من خودی بودم.» 
اینکه کارمندی خود را از رییسش دور بداند، کار بسیار ساده‌ای است. اما نگذارید این اتفاق بیفتد. به آن‌ها نشانه‌هایی را ابراز کنید که بفهمند «خودی» هستند. 


۶)  پیشگویی مفید دارند  
تعریف و تمجید کردن همیشه نباید برای کار خوبی که انجام شده صورت بگیرد. گاهی تعریف و تمجید‌ها می‌توانند یک پیشگویی خوب باشند. وقتی شما در کارمندانتان قابلیتی را کشف می‌کنید که خودشان از آن خبر ندارند، معمولا سخت تلاش می‌کنند به آن چیزی که شما در آن‌ها می‌بینید، برسند.

تعریف و تمجید کردن همیشه نباید برای کار خوبی که انجام شده صورت بگیرد. گاهی تعریف و تمجید‌ها می‌توانند یک پیشگویی خوب باشند. وقتی شما در کارمندانتان قابلیتی را کشف می‌کنید که خودشان از آن خبر ندارند، معمولا سخت تلاش می‌کنند به آن چیزی که شما در آن‌ها می‌بینید، برسند.

 

۷)  از سر به زیری کارمندان جلوگیری می‌کنند  
کارمندانی که به چیزی احتیاج دارند – چه مرخصی، چه مساعده یا یک فرصت کاری – معمولا با سر به زیری به سراغ شما می‌آیند. یعنی آسیب‌پذیرند چون به چیزی احتیاج دارند. 
در این شرایط حتی ممکن است نتوانید خواسته آن‌ها را برآورده سازید، اما مساله‌ای را که به خاطر آن به شما مراجعه کرده‌اند، با دلسوزی، لطف و بخشندگی مورد بررسی قرار دهید.


۳ اشتباهی که معمولا مدیران بزرگ مرتکب می‌شوند: 
 «والتر ایزاکسون» در تالیف بیوگرافی «استیو جابز» می‌گوید هر مدیر بزرگی تا حدی توانایی «تحریف واقعیت» را دارد. منظور ایزاکسون این بوده که جابز خواسته‌هایش را در شرکت اپل تحمیل می‌کرد تا دیگران را به خلق چیزهایی که هرگز فکر نمی‌کردند امکان آن وجود داشته باشد، به جلو هل دهد؛ این یک ویژگی قدرتمند در هر مدیری است. 
اما تحریف واقعیت اثری دوگانه دارد. اثر دیگر که جنبه منفی آن است، این است که هر مدیری، در سطح زیاد یا کم، واقعیت‌های موجود در اطراف خود را تحریف می‌کند که این امر به ایجاد تنش، بی‌ثباتی و اتخاذ تصمیمات نادرست منجر می‌شود. 
 مدیرانی که در دنیای حبابی خود به سر می‌برند، به دو دلیل هم برای خودشان و هم برای افرادی که زیر دستشان هستند، خطر بسیار زیادی دارند: اول، خطرناک‌ترین جنبه این موضوع این است که تحریف واقعیت به شیوه‌هایی کاملا عادی اتفاق می‌افتد و بنابراین تشخیص غیرواقعی بودن آن بسیار سخت است، اما در عین حال عواقب منفی گسترده‌ای برای گروه، تیم یا سازمان دارد. 
دیگر اینکه اثر حبابی به طور مستقیم به توانایی آن مدیر مربوط است. هر چقدر در کاری که انجام می‌دهند درست پیش روند، این حباب بزرگ‌تر می‌شود و ترکیدن آن مشکل‌تر است (کارمندان معمولی، به راحتی می‌توانند حبابی را که یک همکار ناکارآمد و غیرمطمئن به وجود آورده، از بین ببرند، اما مدیران بسیار موفق کمتر به این چالش دچار می‌شوند). 
به طور کلی، اکثر مدیران بزرگ مرتکب ۳ اشتباه می‌شوند که این اشتباه‌ها در کنار هم، آن‌ها را در وضعیت بدی از تحریف واقعیت‌ها قرار می‌دهد. 


۱)  در تخمین زمان اشتباه می‌کنند  
مدیرانی که واقعیت را درک نمی‌کنند، در چنان سطح استراتژیکی کار می‌کنند که همیشه در تخمین مدت زمان لازم برای انجام کار‌ها اشتباه می‌کنند. مثلا اگر می‌گویند انجام کاری یک ساعت طول می‌کشد، آن کار در واقع یک روز به طول می‌انجامد و یا اگر فکر کنند یک روز برای انجام یک کار کافی است، آن کار یک هفته زمان می‌برد. 
این فرم خاص از تحریف واقعیت معمولا در رسانه‌ها که به داستان‌های مدیران جسور و پرتلاش علاقه دارند، شکل خوبی دارد، چون این نوع مدیران که واقع‌نگر نیستند، حرف‌های دیگران را نمی‌پذیرند و در عوض از تیمشان کارهای خارق ‌العاده در مدت زمانی باور نکردنی را انتظار دارند. 
واقعیت تلخ این است که در پس هر داستان منتشر شده از این کارهای خارق العاده، هزاران تیم خسته و از پا درآمده وجود دارد که مجبور بوده‌اند راهکارهای ناکارآمد، بی‌ثبات و سطحی ارایه کنند؛ فقط به این خاطر که مدیرشان توانایی تخمین درست زمان را نداشته است. 


۲)  برای افراد و ایده‌ها اهمیت نسبی قایلند  
دومین حبابی که مدیران خیال‌‌پرداز ایجاد می‌کنند، تمایل به دسته‌بندی هر چیزی است. هر ایده و هر شخصی که در اطراف آن‌ها وجود دارد. از نظر آن‌ها یک ایده یا خوب است یا شکست می‌خورد. هیچ حد وسطی وجود ندارد. اشخاص یا با ما هستند یا علیه ما. 
این نوع تحریف واقعیت، مسلما عادی نیست و عملی شدن آن حتی می‌تواند مسخره به نظر برسد، اما کسی که بدون هیچ دلیل خاصی مشمول این دسته‌بندی‌های افراطی می‌شود، روحیه خود را در کار از دست می‌‌دهد. هر کسی هم که هنوز جزو این دسته‌بندی نباشد، احساس سرخوردگی می‌کند.

 

۳)  نظرات و گفته‌های خود را به درستی انتقال نمی‌دهند  
شاید مخرب‌ترین نوع تحریف واقعیت که برخی مدیران بزرگ درگیر آن هستند، این است که نمی‌توانند بفهمند دیگران از حرف‌های آن‌ها چه برداشتی می‌کنند. عجیب است که این موضوع، تقریبا در دو سطح متناقض عملی می‌شود. 
از یک طرف، مدیرانی که واقع‌نگر نیستند و فقط برای فکر کردن حرف می‌زنند، اغلب با بکارگیری افراد ناکارآمد برای سنجش یک تئوری، بحث در مورد موضوعاتی که به آن اعتقاد دارند و ایجاد فرضیاتی که طوفان ذهنی به وجود می‌آورد، خود را درگیر تفکرات تشریفاتی می‌کنند. اثر نهایی این اقدامات این است که شنوندگان حرف‌های آن‌ها کاملا گیج می‌شوند. 
از طرف دیگر، مدیران خیال‌پرداز وقتی می‌خواهند به دیگران دستور بدهند، فکر می‌کنند همه کسانی که در اطرافشان هستند می‌توانند ذهن آن‌ها را بخوانند و بنابراین برای انتقال دستورهای مهم، از کنایه‌های مبهم، مرموز و کوتاه استفاده می‌کنند.