مهندس سعدی

کارآفرینی بر محور اکوسیستم و اقتصاد دانش بنیان

مهندس سعدی

کارآفرینی بر محور اکوسیستم و اقتصاد دانش بنیان

مهندس سعدی

رشد و توسعه متوازن اقتصادی و اجتماعی کشور با کارآفرینی بر مبنای عامل اصلی سرمایه انسانی در اکوسیستم و ایجاد ارزش اقتصادی و اجتماعی برتر در فضای انگیزشی رقابتی کارآفرینانه و حمایت از تولید ملی دست یافتنی است. بی شک ثروت کل جامعه حاصل مجموع ثروت اقتصادی و ثروت اجتماعی است.


طبقه بندی موضوعی
اوقات شرعی

۳۹ مطلب با موضوع «کسب و کار :: مدیریت و رهبری» ثبت شده است

۱۱آذر

برای درک بهتر مدیریت دانش، دانستن مفاهیم اساسی و تئوری های مهم در این زمینه لازم و ضروری است. تحقیقات انجام شده در این بخش، چارچوب خوبی را برای درک بهتر مدیریت دانش در زمینه موضوعی علوم اطلاع رسانی و فن آوری اطلاعات فراهم می آورند. در این بخش با زمینه های موضوعی زیر آشنا می شویم:

  • داده‌ها

داده‌ها واقعیت‌های عینی و مجرد در مورد رویدادها هستند. سازمان‌های نوین، معمولا داده‌ها را در یک سامانه فن‌آوری اطلاعات ذخیره می‌کنند. شرکت‌ها، مدیریت داده‌ها را از نظر کمی بر حسب ظرفیت سرعت و هزینه ارزشیابی می‌کنند، همه سازمان‌ها به انواع داده‌ها احتیاج دارند. داده‌ها مواد خام و عناصر مورد نیاز برای تصمیم‌گیری به شمار می‌آیند.

  • اطلاعات

اطلاعات واژه "inform" در انگلیسی به معنای "شکل دادن" بوده و "information" نیز به معنی شکل دادن بینش و دید دریافت‌کننده اطلاعات است. اطلاعات در واقع نوعی پیام به شمار می‌آید. این پیام می‌تواند به شکل مدرکی مکتوب و یا غیرمکتوب باشد. اطلاعات همانند پیام، از یک فرستنده ارسال شده و به وسیله یک گیرنده دریافت می‌شود. دریافت اطلاعات به این معنی است که درک گیرنده نسبت به مسائل تغییر کند و داوری‌ها و رفتارهای او دگرگون شود. دریافت‌کننده اطلاعات می‌تواند مشخص کند که دریافتی‌های وی واقعا اطلاعات بوده و او را تحت تأثیر قرار داده است یا خیر.

در سازمان‌ها، اطلاعات از طریق شبکه‌های نرم‌افزاری و سخت‌افزاری جابجا و توزیع می‌شوند. اطلاعات برخلاف داده‌ها، معنی‌دار هستند؛ به قول پیتر دراکر: داشتن ارتباط و هدف، ویژگی اطلاعات است. اطلاعات، نه تنها دارای قابلیت تأثیرگذاری بر گیرنده است، بلکه خود نیز شکل خاصی دارد و برای هدف خاصی سازمان‌دهی می‌شود.

داده‌ها زمانی به اطلاعات تبدیل می‌شوند که ارائه‌دهنده آنها معنی و مفهوم خاصی به آنها ببخشد. با افزودن ارزش به داده‌ها، در واقع آنها را به اطلاعات تبدیل می‌کنیم.

  • دانش

دانش از اطلاعات و اطلاعات از داده‌ها ریشه می‌گیرند. تبدیل اطلاعات به دانش در عمل بر عهده خود بشر است. این تبدیل‌ها از طیف واژه‌های زیر که در انگلیسی همگی با حرف "C" شروع می‌شوند، صورت می‌پذیر:

o        مقایسه (Comparison): اطلاعاتی که در مورد شرایطی خاص داریم، چه تفاوتی با اطلاعات مربوط به شرایط یادگیری دارد؟

o        عواقب (Consequences): از اطلاعات موجود، چه استنباطی می‌توان برای تصمیم‌گیری و اقدام کرد؟

o        ارتباطات (Connection): این بخش از دانش چه ارتباطی با دیگر بخش‌ها دارد؟

o        گفت و گو (Conversation): آشکار است که این عملیات دانش‌آفرین، بین انسان‌ها صورت می‌گیرد. ما معمولا داده‌ها را در پرونده‌های آماری و مبادلات و اطلاعات را در پیام‌ها می‌یابیم. اما دانش را از افراد یا گروه‌های آگاه و حتی از روندهای سازمانی بدست می‌آوریم. دانش از طریق رسانه‌ای مثل کتاب و مدارک و یا از شخصی به شخص دیگر چه به صورت گفت و گو و چه به شیوه شاگرد و استادی گسترش می‌یابد.

o        دلیل ارزشمند دانستن دانش، عملی‌تر بودن آن در مقایسه با داده‌ها و اطلاعات است. از دانش می‌توان در تصمیم‌گیری‌های مؤثرتر در مورد راهبردها، رقبا، مشتریان، کانال‌های توزیع، تولیدات و چرخه‌های حیات خدمات استفاده کرد.

  • تجربه

دانش، با گذشت زمان از راه تجربیات کسب شده از دوره‌های آموزشی، مطالعه کتابها و آموزش غیررسمی، گسترش یابد. تجربیات، به کارها و رویدادهای گذشته باز می‌گردند. تجربه و تخصص دو کلمه مربوط به هم بوده و معادل‌های فارسی واژه‌های "experience" و "expert" در انگلیسی هستند.
مجرب و متخصص به کسانی اطلاق می‌شود که در زمینه‌ای خاص، از دانشی عمیق برخوردار هستند و با تمرین و تجربه آموخته‌اند و در مقاطعی خاص به دلیل بروز شرایطی خاص، در عمل آزموده و آبدیده شده‌اند.

داونپورت، تامس اچ (1379). مدیریت دانش. مترجم حسین رحمان‌سرشت. تهران: نشر ساپکو.

۱۰آذر

براساس تحقیقات اخیر منتشر شده لینکد این، در تمام دنیا سازمان‌ها با کمبود جدی استعدادها مواجهند. بسیاری از کارمندان سعی در جذب بهترین موقعیت‌های شغلی موجود دارند. چشم‌اندازهای امیدوارکننده برای متخصصان جویای کار، اشتیاق به‌دست آوردن شغل بهتر و درآمد بیشتر کارمندان را مجبور به بازنگری در گزینه‌های پیش رو می‌کند. 
بررسی‌های لینکد این در یک تحقیق محیطی نشان می‌دهد که 85 درصد از کل نیروی کار یا آگاهانه به دنبال شغلی هستند یا آماده مذاکره با شرکت‌های استخدام کننده درباره موقعیت‌های شغلی بهتر هستند. تحقیق روی این شاخصه که در سال 2012 انجام گرفت کارمندانی که رضایت شغلی داشتند را نیز دربر می‌گیرد. این بررسی آشکار کرد که کارمندان زیادی متمایل به ترک موقعیت شغلی فعلی و پیوستن به شرکت دیگری هستند. این هزینه بسیار سنگینی برای شرکت‌ها است، چون کارمندان مهم‌ترین بخش یک شرکت هستند. مطالعات فوق پاسخ‌های 7530 عضو لینکد این از ایالات متحده آمریکا، بریتانیا، کانادا، استرالیا و هند را در بر می‌گرفت. این افراد اخیرا شغل خود را تغییر داده بودند. این نتایج نشان داد که در هند 5/12 درصد از کارمندان، داوطلبانه استعفا داده‌اند، این در حالی است که خروج آنها قابل جلوگیری بود. این شاخصه در ایالات‌متحده 3/10 درصد، در کانادا 3/8 درصد، در استرالیا 7/7 درصد و در بریتانیا 3/7 درصد بود.

عللی برای تغییر
مثل قدیمی که می‌گوید: «کارمندان مدیرانشان را ترک می‌کنند نه شرکت‌هایشان را» در برخی موارد صدق می‌کند. اگرچه کارمندان در واقع شرکت‌هایشان را ترک می‌کنند به‌خصوص وقتی که فرصت‌های داده شده جدید بتوانند موقعیت شغلی آنها را ارتقا دهند. عوامل متعددی وجود دارند که می‌تواند بر جابه‌جایی کارمندان از شغلی به شغل دیگر تاثیرگذار باشند. تصمیم نهایی کارمندان همیشه براساس یکی از این عوامل استوار است که تعدادی از آنها قابل پیشگیری است.

در ادامه تعدادی از این عوامل که کارمندان را متقاعد به ترک موقعیت فعلی می‌کند، ذکر شده است:

  • عوامل موثر بر تغییر: مزایای بالاتر، توازن بهتر کار و زندگی و موقعیت‌های بیشتر برای رشد و پیشرفت.
  • عوامل ضروری ساختن تغییر: موقعیت‌های بیشتر برای رشد و پیشرفت، داشتن رئیسی بهتر و مزایای بالاتر.

ساختن تیمی قوی و موفق از حرفه‌ای‌ها شاید کمی دشوار به نظر برسد اما حفظ آنها به مراتب دشوارتر است. جابه‌جایی‌های متعدد کارکنان ممکن است منجر به تنزل میزان بازدهی و اتلاف وقت شود.

۰۷آذر

فناوری عامل تغییر خصمانه‌ای برای مدیریت میانی تلقی می‌شود و البته عکس این موضوع نیز صادق است. زمان آن فرا رسیده است که به گذشته نیم‌نگاهی داشته باشیم و رابطه‌ای جدید در دنیای دیجیتال برای این دو تصور کنیم. دلیل این امر پویایی نیازهای دنیای دیجیتال است که مستلزم سبک جدیدی از رهبری است، ثابت شده است که مدیران میانی از پتانسیل پذیرش و اجرای این سبک نوین رهبری برخوردار هستند، سبکی که نقش یک مدیر واقعی را برای آنان به ارمغان خواهد آورد.


مدیریت میانی مجموعه‌ای گسترده از مدیران را شامل می‌شود که به‌عنوان عامل پیوند مدیران ارشد و سرپرستان و مدیران عملیاتی تلقی می‌شوند. مدیران بخش میانی سازمان‌ها با مجموعه‌ای از وظایف سروکار دارند که از آن به‌عنوان بوروکراسی سازمانی یاد می‌شود.

به نظر شما آیا واقعا چنین است؟ عصر دیجیتال و دگرگونی‌های شگرف ناشی از پدیده‌های تکنولوژیک، چه نقش و اهمیتی در تغییر وظایف مدیران میانی خواهند داشت؟مدیران میانی سال‌ها همچون کیسه بوکسی برای نظریه‌های کسب‌وکار بوده‌اند. وظایف این لایه مدیریتی اغلب بر تعدیل عملیات سازمانی متمرکز بوده است. با این اوصاف، به‌راحتی می‌توان مدیریت میانی را مانعی بر سر راه ظهور فناوری در سازمان و متعاقبا مانع توسعه کسب‌وکار دیجیتال دانست.نظریه‌پردازان سازمانی به مطالعه نقش مدیران میانی در برقراری فرآیندهای ارتباطی و هماهنگ‌کننده ازطریق جریان نوظهور اطلاعات می‌پردازند. مدیریت میانی در گذشته کانال انسانی سازمان تلقی می‌شد. با ظهور فناوری‌های امروزی که به‌راحتی قادرند جریان اطلاعاتی مناسبی را در سازمان ایجاد کنند، نقش این کانال‌های انسانی چه خواهد بود؟ پاسخ این پرسش در فهم نحوه تاثیرگذاری تغییرات تکنولوژیک بر فرآیندهای مدیریتی و سازمانی نهفته است.فناوری‌هایی که ناکارآمدی را کاهش می‌دهند، تکنولوژی‌های دیجیتال از این قاعده مستثنی نیستند. تجزیه و تحلیل‌ها، همکاری‌های مبتنی بر رسانه‌های اجتماعی، داده‌های حجیم یا فرآیندهای مبتنی بر رایانش‌های ابری ظرفیت‌های جدیدی برای همکاری و کنترل فراهم می‌آورند.  

۰۷آذر

در اغلب موارد تعارضات و ناکارآمدی در تیم‌های کاری ریشه در نداشتن اهداف شفاف، عدم درک صحیح نقش‌ها، فرآیندهای تعریف‌نشده و ارتباطات ضعیف در تیم دارد. 

با صرف زمان برای شفافیت و رسیدگی به هریک از عوامل موثر ذکرشده، می‌توان تیمی قدرتمند برای حل مسائل تا رسیدن به نتایج مطلوب تشکیل داد. در این نوشتار، مدل GRPI به‌عنوان ابزاری ساده برای کمک به این کار معرفی می‌شود. 


 معرفی ابزار
ابزار GRPI برای اولین بار توسط (ریچارد بکهارد) یکی از بنیانگذاران توسعه سازمانی معرفی شده است. GRPI مخفف واژگان زیر است: 
• اهداف (Goals) 
• نقش‌ها (Roles) 
• فرآیندها (Processes یا Procedures) 
• ارتباطات (Interactions) 
ابهام در هریک از سطوح می‌تواند روی سطح بعدی اثر گذاشته و موجب بروز ابهامات بیشتر شود. 

  • • اگر اهداف مشخص و شفاف نباشد، نقش‌های فردی با عدم قطعیت مواجه می‌شوند. 
  • • اگر وضعیت نقش‌ها در تیم معلوم نباشد، منجر به تعارض در فرآیندها می‌شود. 
  • • اگر فرآیندها وضعیت نامشخصی داشته باشند، درگیری و تعارضات زیادی در ارتباطات بین اعضای تیم پدیدار خواهد شد. 

بنابراین شفافیت حداکثری در هریک از مولفه‌های GRPI، کمک به اثربخشی هرچه بیشتر تیم کاری خواهد کرد. 


اکنون با جزئیات بیشتری به بررسی اجزای این ابزار پرداخته می‌شود: 
1. اهداف (Goals)
هدف‌گذاری، یکی از اساسی‌ترین اقدامات برای داشتن تیم کاری یا سازمانی اثربخش است. هنگامی که «چشم‌انداز مشترک» و «ارزش‌های مشترک» به خوبی شفاف شده باشد، اعضای تیم نیز قادر به درک آن خواهند بود. 
برای اطمینان از وضعیت اهداف می‌توانید این سوالات را از خود بپرسید: 
 آیا ماموریت و اهداف تیم روشن و مشخص است؟  آیا اهداف تعیین شده هماهنگ با وضعیت اعضای تیم هست؟  آیا اعضای تیم این اهداف را به خوبی درک می‌کنند و آنها را به‌عنوان وظایف اصلی خود پذیرفته اند؟  اهداف اولویت‌دار تیم کدامند؟ آیا همه اعضای تیم با این اولویت‌بندی موافقند؟  آیا اعضای تیم کاری، نسبت به اهداف احساس تعهد دارند؟ 


2. نقش‌ها (Roles)
نقش‌ها و مسوولیت‌ها نشان‌دهنده جایگاه‌های شغلی رسمی و غیررسمی افراد در تیم کاری هستند. معمولا هر یک از نقش‌ها در تیم کاری برای تحقق اهداف تعیین‌شده به افراد محول می‌شود. موضوع مهم در عامل نقش‌ها، درک عمیق افراد از مسوولیت‌ها و سطوح اختیارات ایشان است. به‌طور بدیهی با شفاف بودن هرچه بیشتر نقش‌ها، میزان اثربخشی تیم کاری بالاتر خواهد رفت. 
برای اطمینان از وضعیت نقش‌ها می‌توانید سوالات زیر را از خود بپرسید: آیا نقش‌ها و مسوولیت‌ها به وضوح تشریح، درک و پذیرفته شده است؟ آیا نقش‌های تعریف شده به‌طور کامل از اهداف تیم پشتیبانی می‌کند؟  آیا اعضای تیم شایستگی و منابع لازم برای انجام نقش‌های خود را دارند؟  آیا رهبری رسمی (یا‌غیررسمی) در تیم وجود دارد؟  اعضای تیم چه توقعاتی از یکدیگر دارند؟  آیا این انتظارات به اشتراک گذاشته شده است؟  آیا اهداف فردی در تیم با اهداف کلی تیم سازگاری دارد؟ 


3. فرآیندها
فرآیندها توافق‌نامه‌هایی هستند که اعضای تیم را برای تحقق اهداف تعیین‌شده تیم راهنمایی می‌کنند. فرآیندها می‌توانند شامل ارتباطات، آموزش، تصمیم‌گیری، حل مساله و برنامه‌ریزی باشند. 
برای اطمینان از وضعیت فرآیند‌ها می‌توانید سوالات زیر را از خود بپرسید: آیا فرآیندها و دستورالعمل‌های تیم (مانند روش حل مساله، روش‌های ارتباطات، فرآیندهای تصمیم‌گیری، تخصیص منابع) درک و پذیرفته شده است؟  آیا فرآیندها و دستورالعمل‌ها اهداف و نقش‌های تیم را به‌خوبی پشتیبانی می‌کند؟  تصمیمات در تیم چگونه اتخاذ می‌شود؟ آیا میزان اختیارات روشن و شفاف است؟  آیا در سرتاسر تیم کاری، فرآیند ارتباطات بین اعضا به خوبی عمل می‌کند؟  مشکلات و تعارضات بین اعضا چگونه حل و فصل می‌شود؟  هماهنگی بین فعالیت‌های اعضای تیم چگونه است؟  آیا دستورالعملی برای ارائه گزارش و اظهار عملکرد اعضا وجود دارد؟ 


4. ارتباطات (Interactions) 
این عامل در ابزار GRPI، نشان‌دهنده چگونگی ارتباطات اعضای تیم کاری با یکدیگر و ذی‌نفعان بیرونی تیم است. سبک رهبری تیم کاری، تاثیر زیادی در نحوه ارتباطات بین اعضا دارد و جنبه‌ای حیاتی برای ایجاد اعتماد و پاسخگویی افراد به شمار می‌آید. رهبری که به خوبی گوش می‌کند و به موقع بازخورد موثر می‌دهد، می‌تواند محیطی مناسب برای ارتباطات در تیم ایجاد کند. برای اطمینان از وضعیت ارتباطات در تیم می‌توانید سوالات زیر را از خود بپرسید:
 آیا سطح سالم از اعتماد، باز بودن فضای ارتباطی و پذیرش در تیم وجود دارد؟  اعضای تیم کاری نسبت به یکدیگر چه احساسی دارند؟  آیا نیازهای فردی افراد در تیم به رسمیت شناخته شده و مورد احترام است؟  آیا شرایط تیم اجازه انتقاد و به اشتراک‌گذاری نگرانی‌ها و دغدغه‌ها را می‌دهد؟  آیا رهبر و اعضای تیم برای ارائه بازخورد اشتیاق دارند؟
به‌خاطر داشته باشید انتخاب و به‌کارگیری ابزارهای بهبود اثربخشی کار تیمی، برای تیم‌های کاری، سازمان‌ها و کشورهایی که در آن افراد نیاز جدی به بهبود همکاری با هم دارند، یک الزام است.